Friday 30 January 2015

Like One of Truffaut's Dreams [Il Cinema Ritrovato, 2014]

فانتوماس - Fantômas
گزارش بيست و هشتمين جشنوارۀ Il Cinema Ritrovato، بولونيا، ايتاليا، 7 تا 14 تير 1393
مثل يكي از خواب‌هاي تروفو
احسان خوش‌بخت

شبحِ صدساله و جوان هانري
پياتزتا پازوليني. حياطي در محاصره سالن‌هاي سينما، موزه، كتابخانه و ستاد فرماندهي سينه‌فيلياي امروز، چينه‌تِكا بولونيا در دل شهري كه پير پائولو پازوليني در آن به دنيا آمد. هنوز هم روي ديوارهاي شهر به جاي چه گوارا يا باب مارلي صورت مكعب-مستطيلي پازوليني را مثل كد رمزي از دنياي زيرزميني نقاشي مي‌كنند. فكر اين كه كساني در نيمه‌هاي شب، دور از چشم پليس و رهگذران، اين پازوليني‌هايِ شابلونيِ سياه و سفيد را روي ديوارهاي قهوه‌اي و نارنجي شهر قرون وسطايي حك مي‌كنند خودش به رويايي سينمايي مي‌ماند، مثل يكي از آن خواب‌هاي فرانسوا تروفو.
 در گوشه‌اي از حياط پازوليني، ژان دوشه، يكي از آخرين تفنگداران نسل اول «كايه دو سينما» زير سايه چتري نشسته است. عكسي از او را كه در تهران دهۀ چهل شمسي در دفتر مجلۀ «هنر و سينما» گرفته شده به دوشه نشان مي‌دهم. چشمانِ گردش گردتر مي‌شود. «آآآآآآ». يك «آ»ي خيلي طولاني از سر تعجب و به خاطرآوردن سرعت گذر زمان كه سريع‌تر از يك كمدي باستر كيتن است. دوشه از دو مرد جوان ديگر حاضر در عكس پركنتراست مي‌پرسد. به او مي‌گويم يكي پرويز نوري است و آن يكي كيومرث وجداني و هر دو هنوز فعالند. دوشه به احترام دوندگان استقامت لبخند مي‌زند. 

Thursday 22 January 2015

Celluloid London: A Dandy in Aspic

A Dandy in Aspic (1968), a cold war spy thriller set in the UK and Germany, was Anthony Mann's last film. He suffered a fatal heart attack while filming in West Berlin and the film was completed by its star Laurence Harvey.

After the opening sequence which seems to be shot in Surrey, the first half of the film is entirely set in London and demonstrates a cleverly mapped series of movements in the city which I have pinpointed here:


Unlike many other London films of the period, Anthony Mann's move in London is geographically rational. By that I mean eschewing the urban inaccuracies of films such as Victim, in which when the car turns around a street, we face an impossible jump to a location miles away.

What Mann does is keeping every move in the city within the logic of its material space, hence drawing a map in audience's mind which intensifies the relation between the drama and the place.

Even the Berlin part, a city which I barely know, benefits from the same intensity and accuracy of cinetopographical mapping. I believe it is the same consistency which gives an authentic feeling to Mann's even older, studio-built films such as Side Street (1950).

The exterior movement of A Dandy in Aspic, as you see marked on the map in order of their introduction in the film, develops like this:

Wednesday 14 January 2015

Anthony Mann Interviewed (1964-65)



گفت‌وگوي كريستوفر ويكينگ و بري پتيسن با آنتوني مان، 65- 1964
مثل اديپ يا آنتيگون

نظرتان دربارة وسترن چيست؟
فكر مي‌كنم دليل اين‌كه وسترن محبوب‌ترين و پايدارترين ژانر است، در آزادي عملي است كه در مناظر طبيعي و در خلق هيجان به آدم‌ها مي‌دهد. فرمي بدوي است، با قواعد مشخص‌نشده؛ هر كاري بخواهيد مي‌توانيد با آن انجام دهيد. كيفيت بصري مطلوبي دارد. هرجور شخصيتي كه بخواهيد در آن هست؛ خشونت، هر چيز مورد نيازتان، گستره‌اي از تمام احساسات، لذت تجربه‌هاي ناكرده و بيرون استوديو. وسترن افسانه است و افسانه بهترين شكل سينما را مي‌سازد. چيزي است كه تخيل را به شور مي آورد ــ آن‌چه مردم عاشقانه دوست دارند. آن‌ها نمي‌خواهند بگويند كه «اَه اينو خودم مي‌دونم!»؛ آن‌ها فقط احتياج دارند كه چيزي را احساس كنند، افسانه تصويري از شخصيت‌هاي وراي زندگي روزمره‌شان است. وسترن آدم را از چيزهاي دست‌وپاگير و قواعد رها مي‌كند. چه‌طور يك سرخ‌پوست زندگي مي‌كند؟ چه‌طوري در دشت‌ها مي‌تازد؟ يك مرد چه‌گونه وارد بار مي‌شود و به كسي شليك مي‌كند؟ اين‌ها ديگر اتفاق نمي‌افتد. وسترن حالا در جريان نيست، اما روحي است كه نوعي از آزادي و تحرك را در خود دارد و براي هميشه در ذهن بيننده حبس مي‌شود. مردم مي‌گويند: «اي كاش آن‌وقت‌ها زندگي مي‌كرديم ــ شگفت‌انگيز نيست كه آن‌وقت‌ها چه‌قدر حرفه‌اي بودند؟ رؤياهايشان چه بود؟ چه مي‌كردند؟».